پیر مردها نمی میرند

پیر مردها نمی میرند

85 دقیقه



ایران |

در روستای بکر و خوش آب و هوا 45 سال است که کسی نمی میرد. پیرمردان روستا در تلاشند که مرگ را به این روستا بازگردانند ولی ....

تهیه کننده:

سلمان عباسی, رضا جمالی

کارگردان:

رضا جمالی

نویسنده:

رضا جمالی

تصویر بردار:

وحید بیوته

تدوینگر:

امیر اطمینان

آهنگساز:

یاور قنبرپور

بازیگران:

نادر مهدیلو، حمدالله سلیمی، ولایت خوبدل، سلمان عباسی، ندا حق شناس، صفت آهاری، رسول علی نژاد، جعفر اکبری، احمد پروستان

صدا بردار:

مجید نجاتی

مدیر تولید:

مقداد اکبری

نظرات

سعید | ۱۴۰۳-۰۲-۲۶ ۱۲:۰۵

بسیار عالی بود

علی | ۱۴۰۱-۱۲-۰۹ ۰۳:۰۲

نماهای فیلم متاثر از دنیای کیارستمی ،سرشار از بکارت و سرسبزی و سر مستی طبیعتست .قابهای دوربین عمدتا در جای درست قرار گرفته و اون حس خوب بودن در چنین روستایی رو به بیننده القا میکنه .موسیقی با خست و به جا خرج شده و درست در همون لحظه که بهش نیازه اون هم بیشتر باسازهای زهی به کمک داستان میاد.تااینجا فرم فیلم قابل قبوله .اما میرسیم به مشکل عمده سینمای ایران و اون فیلمنامه است .عجب داستان بکر و جالبی .عزرائیل اهالی یک روستا رو فراموش کرده و سالهاست که کسی از مردم روستا نمرده .ایده و داستان جای کار زیاد داره .اما واقعا پیر مرد نقش اصلی داستان یعنی اصلان چقدر باور پذیره؟؟ اون تمام هم و غمش اینه که با مرگ خودش پای عزرائیل رو به اونجا باز کنه .گویی نوعی لجبازی با گذشته خودش به واسطه شغل دوران جوونیش داره و دوست داره که با عزراییل هم دست وپنجه ای نرم کنه .درست برعکس همه مردم دنیا که به دنبال آب حیات و کیمیای جاودانگی هستند،اصلان میخواد زودتر بمیره باز هم قبول شاید اندکی باشند که همنظر او باشند ،اما گیر اصلی فیلم در نوع تعامل اصلان با این مشکله .خب میشه به اندک لحظه ای خودت رو از بلندای آن کوه مرموز و عجیب همیشه مه آلود به پایین پرت کرد،یا به قول اون پیر مرد دیگه که از اینهمه کش وقوس خسته شده با ذره ای مرگ موش هم میشه همین کاررو کرد ،نیاز به اونهمه نقشه های مضحک خامدستانه نیست .سربازهای داستان به مثابه اجنه درست سر بزنگاه پیداشون میشه بی آنکه از قبل اشاره ای به تعقیب و نگهبانی اونها از پیر مردها شده باشه .تازه مگر یک روستای دورافتاده چندتا سرباز در پاسگاهش داره؟؟استخر آبگرم هم فقط استفاده زیبایی شناسی. در فیلم داره .بیننده متوجه نمیشه اون ابگرم چقدراز روستا فاصله داره و راستی که اون سکانس زیر آبی پیر مردها و اینکه دونفر سعی درخفه کردن یکدیگه داشتند چقدر مضحک و خنده دار و غیر قابل باور بود .داستان دختر جوان کافه دار و رابطه اش با پدرش هم اصلا منطقی و پخته نبود .بیننده جز یکی دو جمله بین دختر و پدر چیزی از روابط اونها و نوع زندگیشون متوجه نمیشه .باور کنید با یک جمله پدر جان نمیشه صمیمیت رو به زور در فیلم چپوند .نوشته ام طولانی شد هنوز چند نقد دیگه به فیلمنامه و روابط داستان دارم که مجال نوشتن نیست .اما در پایان میشد روابط رو با چفت وبست بهتری قابل باورتر کرد .مثلا اصلانی که نمیتونه راه بره ،با بیست لیتری در فصل گرم سال و هوای آفتابی آب به پشت بام میبره و دیگران در پائین از خود نمیپرسن که این آب از کجا چکه میکنه و تازه اصلان امید داره در طی سالیان با این کارش سقف آوار بشه و اون بمیره!!!؟؟؟این چقدر مضحک و ......به هر حال ما در دنیای فیلم زندگی میکنیم و این دنیا اصلا قابل باور حداقل برای من یکی که نبوده .یاعلی .

سجاد | ۱۴۰۱-۰۵-۲۸ ۱۶:۰۸

آفرین...آفرین ی اثر هنری فوق العاده...پلان های عالی ... عالی

محراب | ۱۴۰۱-۰۴-۱۷ ۰۹:۰۷

فوقالعاده بود،، خسته نباشید به عوامل فیلم

برای ثبت نظر ابتدا وارد حساب کاربری خود شوید!